ستاره آسمان هشتم
چهل و هفت سال از عمر شریفت می گذرد و هنوز صدای کودکی خانه ات را پر نکرده است و شاید این درد مشترک تو و جد گرامی ات رسول الله باشد! همان طعنه هایی همه دشمنان و بدخواهان اسلام در کوچه و خیابان به آن حضرت می زدند را باید تحمل کنی و دم بر نیاوری.
همه و همه می دانند که پیشوای هشتم شیعیان«رضا»یی و راضی به رضای خدا اما باز می خواهند به گونه ای زهر و کین خود را از اجداد گرامی ات فوران کنند.
نامه ای از حسين ابن قياما از سران واقفیه دریافت کرده ای که او نیز چنین گستاخانه امامت ات را زیر سوال برده:«چگونه ممكن است امام باشى در صورتىكه فرزندى ندارى؟»
به این گونه سوال ها عادت کرده ای اما این بار می دانی که با بقیه اوقات متفاوت است. گویی مژده ای از سوی خدا برایت آمده باشد که دیگر آن دوران محنت به سر رسیده و همین روزها است که قهقهه شادمانه پسری آسمانی فضای خانه ات را پر از سماء ملائک کند والبته برای تو محنت نیست که هرچه از جانب اوست برایت نکو. لذا برایش پاسخ می نویسی:« از كجا مىدانى كه من فرزندى نخواهم داشت چند روزى طول نخواهد كشيد كه خداوند به من پسرى عنايت خواهد كرد كه حق را از باطل جدا مىكند».
و سرانجام در دهم ماه رجب آن سال یعنی 195هجری، ستاره ای در آسمان منزل نورانی ات متجلى می شود. نامش را چه بگذاری؟ نام جدش رسول خدا(ص) یعنی«محمّد» و می گویی:«اين مولودى است كه براى شيعيان ما در اين زمان با بركت تر از او زاده نشده است».
اما از بدی روزگار باید او را در کودکی تنها گذاری، حلاوت دیدارش را پس از سال ها انتظار رها کنی و به خواست مأمون به طوس بروی. ودیری نمی پاید که خبر شهادتت به دست مأمون، آن هم در هفت سالگی به گوش جگر گوشه ات می رسد و در همان کودکی به مقام عظمای امامت شیعیان می رسد والبته برای شیعیان بسیار جای تعجب است که چگونه امامی دارند که هنوز به سن بلوغ نرسیده اما برای خدای تو کاری عجیب نیست که عیسی(ع) را در گهواره به پیامبری رساند!
و از همان هنگام است که آماج امتحانات گوناگون برای اثبات امامت خود قرار می گیرد و هنوز چندی از آن نگذشته که مأمون متوجه وی می شود تا به نحوی از کمی سن و سال وی سوء استفاده کند و به گمان جاهلانه خود، از یاد خدا غافلش سازد وهرچه می کوشد نمی تواند تا اینکه لقب شایسته «تقی» بر سر زبان ها می افتد.
و از بذل و بخشش بسیارش برای رفع حاجت شیعیان خود است که ستاره ای دیگر از وجه بی مثالش بر همگان نمایان می شود و آن هم «جواد».