با کنارکشیدن عارف از صحنه انتخابات معادلات انتخاباتی به طرز دیگری رقم میخورد؛ اگر چه این کناره گیری بنا به میل عارف نبود و شاید عارف اصلا روحانی را اصلاح طلب نمی دانست (اگرچه عارف نیز مقبول اصلاح طلبان نبود) اما حال می توان گفت با تجمیع آرای عارف و روحانی، روحانی رقیب اصلی اصولگرایان در انتخابات است و این نکته ای است که شاید شب گذشته خواب را از چشم کاندیداهای اصلی اصولگرا مثل قالیباف ربود.

اما نکته اصلی این است که حال رویکرد اصولگرایان در مقابل این اتفاق انتخاباتی چگونه باید باشد؟

بنا بر تجربیات گذشته در سال 76 ، 84 و 88 لیدرهای اصلی اصولگرایی و رسانه های وابسته به آنها طی اقدامی شتاب زده به موضع گیری و ایجاد دوقطبی شدید بین دو کاندیدای اصولگرا و اصلاح طلب و تخریب کاندیدای منتسب به اصلاح طلبان خواهند پرداخت و یا اینکه با رویکرد بی تفاوتی مصلحتی، سبد سنگین آرای اصلاحطلبان را نادیده خواهند گرفت. نمونه اقدام رویکرد اول یعنی دوقطبی سازی و تخریب کاندیدای مقابل را می توان در روزهای گذشته در جریان سازی رسانه ای برای ایجاد اختلاف بین عارف و روحانی ، انتشار خبر کذب احتمال رد صلاحیت روحانی و برخی ویرایش ها در مستند تبلیغاتی وی در سیما دید.

از نمونه رویکرد دوم یعنی نادیده گرفتن مصلحتی سبد سنگین آرای اصلاح طلبان، رویکرد برخی رسانه ای اصولگرا در سانسور خبر کناره گیری عارف بود. خبرگزاری فارس که هنوز رویکرد آن در سال 88 در حمایت از احمدی نژاد هنوز از خاطره ها پاک نشده است، خبر کناره گیری عارف را در صفحه اصلی خود و حتی در اخبار برتر سیاسی خود جای نداد!

اما نتیجه این دو رویکرد شتاب زده و افراطی اصولگرایان را می توان مظلوم نمایی اصلاح طلبان و به صحنه آوردن رای های خاموش دانست؛ یعنی "عدو شود سبب خیر"؛ افرادی که انتخابات 76 را درک کرده اند به خوبی این مطلب را استفهام می کنند. و نکته بعدی اینجاست که انتخابات 92 بعید است شبیه انتخابات 88 شود به این سبب که در سال 88 احمدی نژاد -کاندیدای مورد حمایت اصولگرایان- از پایگاه اجتماعی وسیعی برخوردار بود که حال این اتفاق برای هیچ کدام از کاندیداها پیش نیامده است و در صورتی که حتی اصولگرایان اجماع کنند کاندیدایی نخواهند داشت که از پایگاه اجتماعی احمدی نژاد در سال 88 برخوردار باشد.

و اما رویکرد اصولگرایان!

در درجه اول باید گفت حسن روحانی یک اصولگرای سنتی است و حمایت اصلاح طلبان در شرایط کنونی از وی مصداق "در بیابان کفش کهنه نعمتی است" و یا مثال معروف "اکل میته عند الضروره" است.

حسن روحانی از سوابق انقلابی خوبی در قبل از پیروزی انقلاب داشته و بعد از انقلاب نیز در سمتهای مهمی از جمله عضویت در شورای عالی دفاع (از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷)، عضویت در شورای عالی پشتیبانی جنگ و رئیس کمیسیون اجرائی آن (از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷)، معاونت فرماندهی جنگ (از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴)، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء (از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶) و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور (از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰) را برعهده داشته و بین سال‌های ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ به معاونت جانشین فرماندهی کل قوا منصوب شده که به گونه ای مورد تایید امام خمینی (ره) بوده است.

همچنین حسن روحانی به مدت ۱۶ سال مسئولیت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی را بر عهده داشته؛ سمتی که در دولت هاشمی به او رسید و در دولت خاتمی نیز ادامه یافت و این نیز مسلما تایید رهبرانقلاب را برعهده داشته است و تعریف های ایشان از روحانی در دوران تصدی وی در این سمت کم نظیر است.

وی همچنین در پاسخ به منتقدانشان به ویژه تیم سعید جلیلی بر سر کوتاه آمدن در مذاکرات هسته ای و تعلیق غنی سازی، آن را به دستور رهبر انقلاب عنوان کرد و این حرکت را از قول رهبر انقلاب حرکتی تاکتیکی نام برد که عدم انجامش خیانت به کشور بود.

به همین لحاظ می توان حسن روحانی را در زمره کاندیداهای معتدل اصولگرا نیز دانست؛ اما نکته ای که حائز اهمیت است این است که اصولگرایان با تکرار تجربه اشتباه سال 88 یعنی خالی کردن اطراف میرحسین موسوی منجر به پرکردن این فضا توسط اصلاح طلبان افراطی نشوند.

آنچه هم اکنون درست به نظر می رسد عدم اجازه به اصلاح طلبان برای مصادره کردن روحانی به نام آنها است که با این وسیله، هم از بیدار شدن رای های خاموش در سبد روحانی بکاهند و همینطور رای اصلاح طلبان افراطی را از سبد رای روحانی حذف کنند و در صورت پیروزی احتمالی در انتخابات ریاست جمهوری بتوانند نقش چشمگیری در کابینه وی داشته باشند و در غیر این صورت راه اشتباه گذشته را خواهند رفت.

مطمئنا با وضعیت حاضر و اجرای دو رویکر افراطی توضیح داده شده توسط اصولگرایان، در صورت پیروزی روحانی در انتخابات، اصلاح طلبان افراطی با سهم خواهی از روحانی و جای گرفتن در کابینه وی، فضا را ملتهب کرده و فضای سیاسی را به سمت انتقام جویی از اصولگرایان در پس فتنه 88 خواهند برد و البته تنها درایت روحانی است که در این صورت می تواند این روند افراطی را تا حدی به کنترل خود در آورد، البته اگر بخواهد!