نعمتی بزرگ به نام فراموشی
انصافا چه نعمتی است این "فراموشی" که آدمی همه غصه ها و شکست هایش را فراموش می کند و اگر نه این بود واقعا زندگی چقدر تحمل ناپذیر بود. و همین است که می گویند واژه انسان از نسیان گرفته شده است.
گاهی اوقات عمر آدمی یا از آن بد تر جوانی آدمی صرف این می شود که بفهمد با تقدیر نمی تواند مبارزه کند و تغییرش دهد و چه بسا تدبیرهایی که موجب آفت زندگی و سردرگمی بیش از حد در این پازل نامشخص شود.
از آن بدتر صبری است که باید به خرج دهد در مقابل واقعه ای که نمی داند قابل تغییر است یا نه. نه می تواند تلاش نکند و نه تلاشش سودی دارد بلکه دردهایش را بیشتر می کند. مثل بیمار رو به موتی که چاره ای جز سپردن بدن خود به تیغ جراحی ندارد آن هم بارها و بارها، و نمی داند که این تیغ های دردناک سودی برایش دارند یا نه و چه بسا که همین تیغ های به اصطلاح مصلحت جو دردش را بیشتر و حالش را بد تر کنند و هزینه مادی آن باعث شود که این چند صباح آخر را در فقر سپری کند.
و از همه بدتر زنده شدن خاطرات لعنتی درد این تیغ ها و زخم ها بر بدن!
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم مهر ۱۳۹۲ ساعت 5:7 توسط هادی شریفی
|