داغ حسین(ع)
تنگ غروب دلم گرفت و داغ حسینش زبانه زد
خط عمیق و قرمز بطلان به رنگ زرد زمانه زد
با یاد ناله العطش و هق هق اشک کودکان
اکسیر اشک عشق ز گوشه چشمان کرانه زد
زینب صدا می زد و اکبر نمی شنید
از زیر سم اسبان صدای استخوانش ترانه زد
بابا به آه و صدای بلندی سویش دوید
«اکبر چه شده که قامت سروت کمانه زد»
زینب دوید تا که منجی جان حسین شود
لیلا به صورت از غم او خنج و کمانه زد
اصغر به روی ماه پدر لبخند می زد و
بابا به شرم از عطشش آه و فغانه زد
ای نامردم بی دین ٱزادگی همی کجاست؟
کودک که کین نداشت پس که سه شعبه سگانه زد؟
«بابا آب نداد» سرمشق نوای کودکان شده
لعنت به هرکه شرمندگی حسین را گمانه زد
عباس که تشنگی مفرط کودکان بدید
با مشک به سوی قلب سپاه عدو کرانه زد
چشم و سر و دست و پایش از جا رها شده
با بال آسمانی به جنت اعلی آشیانه زد
عبدللهش تا که دید عمو در میان خون
گریان٬ دوان به سوی مقتلش از مچ آشیانه زد
«این کشته فتاده به هامون حسین تست»
شاعر پس از شنیدن غم و حزن عظیم فغانه زد
از بس که خون حسین از گلو به زمین کرانه زد
غروب عرفه 1392