رسانه ای های بی خطر؛ رسانه های بی اثر؛ آیا به پایان کارکرد رسانه های رسمی رسیده ایم؟!
یک شب قبل از سهمیه بندی بنزین گفتگوی ویژه خبری پخش می شود و مسئول وزارت نفت می گوید برنامه ای برای افزایش قیمت بنزین نداریم از رسانه ملی پخش می شود و خبرگزاریها نیز آن را پوشش می دهند درحالی که می دانند این خبر کذب است. شب بعد خبر گرانی بنزین منتشر می شود و جامعه در بهت فرو می رود. رسانه های رسمی هم تماشاچی بدون هیچ تحلیلی و انتقادی که خب طبیعتا سیاستی ابلاغی است.
از عصر جمعه اعتراضات در شهرهای مختلف آغاز می شود و روز شنبه شدت می گیرد و رسانه های رسمی تقریبا از حدود ظهر اخبار اعتراضات را با ملاحظات ویژه منتشر می کنند و اعتراضات برخی مراجع تقلید نیز منتشر می شود و بعضا اخباری از نمایندگان مجلس که قصد دارند طرح افزایش قیمت بنزین را هوا کنند. بالاخره دولت به مردم شبیخون زده و مردم هم بیکار نخواهند نشست بعد از این همه گرانی که تحمل کرده اند و از آن طرف منافقین و عوامل بیگانه هم عقلشان کم نشده که از این فرصت طلایی و موقعیت گل عالی به دروازه امنیت که دولتی ها ایجاد کرده اند استفاده نکنند!
سپس جمعی که همه این داستانها از بی تدبیری عمده آنها رقم خورده می نشینند و می گویند چه کنیم که حالا این افتضاحات را جمع و جور کنیم و طرحمان هم هوا نشود؟ و یاد رهبری می افتند که خب از آبروی ایشان هزینه کنند و هزینه از آبروی ایشان برای همچین کار بی حساب و کتابی نتیجه اش مشخص!
یاد یادداشت مصباح الهدی باقری داماد رهبری می افتم که "هر فرد نسبتاً عاقلی اگر این تصمیم را با اوضاع کنونی معیشت مردم و فضای کلی اقتصاد تحریم و همچنین وضعیت منطقه جمع نماید، میداند عاقبت این تصمیم چیست".
صبح روز یکشنبه نامه ای از رهبری به سوی مجلس می رود و صحبتهای ایشان نیز پیرامون گرانی بنزین منتشر می شود و ایشان به پشتوانه تصمیم سران قوا و ادعای مسئولان که مانع از گرانی خواهند شد، از اجرای طرح حمایت می کنند. برخی تصدیق می کنند و برخی متعجب می شوند.
بعضا رسانه ها که تاحالا خواب بودند شروع می کنند به صدور ورژن جدید تحلیل بیانات رهبری که چرا چنین گفتند و... و همه می شوند سخنگوی رهبری ؛ خارج از اینکه آیا اصلا ایشان این تحلیلها را قبول دارند یا نه! و اینکه ایشان با آن نطق و قلم قوی چه احتیاجی به این سخنگوها دارند؟ و چه بسا اگر ایشان شخصا بدون توجه به نظر آن جلسه ورود می کردند نظرشان چیز دیگری بود! و برای همین است که عنوان می کنند در این زمینه کارشناس نیستند که بار هزینه های آن حداقل به لحاظ معنوی و اخروی گردن کارشناسان و مجریان آن باشد. و اِلا چه کسی باورش می شود که رهبری که آنهمه با صلابت درباره جزئیات مسائل کشور اظهار نظر می کند عوارض این طرح با این اجرای افتضاح را نداند!
یاد بیانات امام(ره) می افتم پس از عزل منتظری و بنی صدر؛ " واللّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید"؛ "واللَّه قسم، من رأى به ریاست جمهورى بنى صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم".
اوضاع بدتر از آنی است که فکر می شد؛ اخبار تجمعات، اغتشاشات، دستگیری اغتشاشگران، اعتراضات به میزان سهمیه ها و گرانی کالاها منتشر می شود. رسانه ها عمده افراد حاضر را آشوبگر می دانند. گهگاهی خبری کور و بی سروصدا از تعداد کشته ها و اینکه باید با مسئولین این وضعیت برخورد شود منتشر می شود اما ادامه نمی یابد. و تحلیلهای مختلفی از فیلم هالیوودی جوکر (که آشوب قشر فقیر را علیه طبقه قدرت و ثروت جامعه نمایش می دهد) منتشر می شود.
عمده کارشناسان و مسئولان که نانشان در دولت نیست و سپس سران قوا یکی یکی منتقد طرح می شوند و حتی خود رئیس جمهور هم که هوا را پس دیده و باید از اینهمه کار بی حساب عذرخواهی کند با خنده می گوید من خودم هم از اجرای آن خبر نداشتم! (زرشک کیلویی چند؟) و بعد از آن کلیپی که اوباشی کودک کاری را در سطل آشغال پرت می کنند و می خندند و من یاد این جمله از امام علی(ع) می افتم که "مردم به دولتمردانشان شبیه ترند تا به پدرانشان".
یک ندای جدی از دل همه مسئولان بلند می شود و آن هم از فرمانده سابق سپاه که در فتنه 88 عمار گونه شمشیر می زد " باید مسببین بی تدبیری ها محاکمه شوند" و یک نیم ضربی هم از ضرغامی رئیس رسانه ملی در فتنه 88 که "لیدرهای واقعی اغتشاشات مدیرهایی هستند که..." و ماجرای مشاجره ای هم از رحیم پور ازغدی با رئیس جمهور نقل می شود؛ و بقیه مسئولین هم که هیچ و رسانه ها هم که رفته اند تحلیل های بعدی خود را از صحبتهای آینده رهبری و بقیه وقایع آماده کنند که یک وقت از تحلیل عقب نمانند و ستونهای یادداشتشان خالی نماند...
یاد جمله معروف رهبری می افتم که "این عمار! مار مار مار... (با همان افکت اکویی بعد از آن) "؛ متاسفانه مار زیاد است اما کو عمار؟!
در نهایت خبر اینکه رهبری دستور داده اند جانباختگان بی طرف شهید محسوب شوند و دیه معترضین پرداخت شود و حتی از خانواده بعضی اوباش دلجویی شود منتشر می شود و باز رسانه ها تماشاچی. و این بار دیگر هیچ کدام تحلیل نمی کنند که چرا رهبری اینچنین دستور دادند چون واقعا نمی دانند!!
یاد جمله پیامبر(ص) می افتم که پس از اشتباه خالد بن ولید از کینه شخصی در کشتار برخی که تسلیم شدند ، دست به آسمان بلند کرد و فرمود که "خدایا من از کار او برائت می جویم" و علی(ع) را فرستاد برای پرداخت دیه و جبران خسارات.
یاد نامه امیرالمومنین(ع) می افتم به مالک: مباد که حکومتخود را با ریختن خون حرام تقویت کنی، زیرا ریختن چنان خونی نه تنها حکومت را ناتوان و سستسازد، بلکه آن را از میان برمیدارد یا به دیگرانمیسپارد. اگر مرتکب قتل عمدی شوی، نه در برابر خدا معذوری، نه در برابر من، زیراقتل عمد موجب قصاص میشود. اگر به خطایی دچار گشتی و کسی را کشتی یاتازیانهات، یا شمشیرت، یا دستت در عقوبت از حد درگذرانید یا به مشت زدن و یابالاتر از آن، به ناخواسته، مرتکب قتلی شدی، نباید گردنکشی و غرور قدرت تو مانع آید که خونبهای مقتول را به خانوادهاش بپردازی....
مدیران و بعضا خبرنگاران رسانه ها به تنهایی شده اند تمامی اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و فلان مساله یا بهمان تحلیل را در شرایط حاضر به مصلحت نمی دانند! تحلیل هایی هم منتشر می شود که خب این دولت که فشل و ناتوان است با آن کاری نداشته باشید تا این دو سال سپری شود! و نمی اندیشند که خب همین دوسال دو اغتشاش از فشلی این دولت در کشورداشته ایم و معلوم نیست دو سال بعد آن هم با تسامح رسانه ها چه وضعیتی داشته باشیم!و تکلیف امثال این وزیری که یک بار با کرسنت و یک بار با حذف کارت سوخت و یک بار با بازگرداندن کارت سوخت هزاران میلیارد ضرر به مملکته زده است چه می شود؟
اما سوال اینجاست به راستی کارکرد رسانه ها چیست و واقعا رسانه ها برای چه منظوری بودجه دریافت می کنند؟ بودجه دریافت می کنند که در خلأ نظارتها، نقد و نظارت کنند یا مجمع تشخیص مصلحت باشند؟ در حال حاضر که دولت فشل است و دو سال تا پایان آن باقی مانده و مجلس نیز که باید ناظر باشد از آن فشل تر است و قوه قضائیه هم احتمالا به همان دلیل مصلحت های خودفرض با تخلفات دولت برخورد نمی کند خب تکلیف رکن چهارم دموکراسی و مطبوعات که باید از طرفی صدای مردم باشند و از طرف دیگر ناظر بر دستگاهها چیست؟ آیا آنها هم اعضای مجمع تشخیص مصلحت هستند؟ به چه حکمی؟
آیا نباید چند ماه پیش که قصدِ دولت برای گران کردن بنزین مشخص شد، پیگیری می کردند برای برخورد با مسببین بی تدبیری قبلی، و چگونگی اجرای همچین تصمیم مهمی را به دولت گوشزد و از ان مطالبه می کردند؟ آیا ترس از ابلاغیه ها در همچین شرایطی که نظام به خطر جدی می افتد با حیثیت وجودی رسانه ها در تعارض نیست؟
آیا وظیفه رهبری است که مدام بیاید خط شکنی کند و رسانه ها دنبال آن که چرا رهبری این کار را کرد یا آن کار را آنطور کرد؟ یا اینکه وظیفه آنهاست که برای اینکه از رهبری هزینه نشود، هزینه شوند؟
یاد جمله معروفی می افتم که آیا یک بصیر ولایتمدار باید چشمش به رهبرش باشد که هرجا اشاره کرد شمشیر بکشد؛ یا اینکه باید بداند که خودش کجا شمشیر بکشد.
یاد جمله دیگری می افتم که " من استالین نیستم که حرف بزنم بعد یک عدهای را بیاورم بنشینند آنها را تئوریزه کنند "
کاش به جای این همه رسانه چند آتش به اختیار رسانه ای تربیت می شد که درگیر مصوبات و ابلاغیه ها و خودسانسوری و مصلحت سنجی ها نباشند و راه را پیشاپیش برای رهبری باز کنند نه اینکه خودشان مغلوب حوادث شوند؛ بله ممکن است خطا هم بکنند اما از این وضع بی حاصلی که خب بهتر است!
واقعا این حجم از تحلیل ها و یادداشتها و اخبار اگر نباشد چه اتفاقی می افتد؟ اصلا آیا کارکرد رسانه ها در کل ایام، کارکردی مطابق با اهداف راه اندازی آنها بوده یا حداقل به مقداری از آن اهداف دست پیدا کرده اند؟ واقعا اگر رسانه های خبری ما نیز مثل اینترنت در ایام اغتشاشات کامل قطع بودند و نهایتا همان بخشهای خبری صداوسیما باقی می ماند واقعا چیزی کم می شد؟!